فوايد به كارگيري الفاظ مكرردر قرآن كريم

پدیدآورپریچه ساروی

نشریهکتاب قرآن در آینه پژوهش

تاریخ انتشار1388/02/06

منبع مقاله

share 738 بازدید
فوايد به كارگيري الفاظ مكرردر قرآن كريم

پريچه ساروي
استاديار گروه علوم قرآن و حديث
اشاره

يكي از مسايلي كه از قديم ذهن قرآن پژوهان را به خود مشغول ساخته، تكرار برخي عبارت‌ها و آيه‌هاي قرآن كريم است . اين موضوع در سوره‌هاي « رحمن » و « مرسلات» جلوه‌ي خاصي پيدا كرده است . به طوري كه در سوره‌ي نخست با 76 آيه، جمله‌ي « فَبِاَيِّ آلاءِ رَبَّكُمَا تُكَذِّبانِ » 31 بار و در سوره‌ي دوم،‌ آيه‌ي « وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ » ده بار تكرار شده است. هم‌چنين آيات « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَ نُذُر » و « لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرآنَ لِلذَّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر » در سوره‌هاي قمر ، چهار بار مكرر گشته است.
موضوع تكرار آيات و الفاظ قرآن از اين جهت حايز اهميت است كه در علوم بلاغي، تكرار را از جمله‌ي عوامل اطناب برشمرده و نيز مخل به فصاحت دانسته‌اند . از اين رو محققان درصدد بيان فوايد تكرار در قرآن برآمده‌اند.
نويسند‌ه‌اي محترم در اين نوشته با نگاهي جامع به موضوع تكرار در قرآن، فوايد الفاظ مكرر قرآن را يادآور شده و اين مقاله را در دو بخش فراهم آورده است: در بخش نخست به طبقه‌بندي الفاظ مكرر در قرآن پرداخته و در بخش دوم فوايد تكرار آنها را برشمرده است.

كليد واژه‌ها : تكرار، اطناب،‌فصاحت، بلاغت ،‌اعجاز قرآن، الفاظ مكرر.

1ـ مقدمه

مقصود از الفاظ مكرر، الفاظي است كه در يك متن بيش از يك بار به كار رفته باشد. در علوم بلاغي، در مباحثي همچون « اطناب» و « فصاحت كلام»‌از « تكرار»‌ سخن به ميان آمده است ؛ اطناب،‌يعني زيادت الفاظ بر معاني ـ كه در عين حال مفيد نيز باشد ـ يا اداي معاني با عبارتي بيش از حد متعارف به جهت تقويت و تأكيد آن، اطناب ، انواع بسياري دارد؛ يكي از آنها تكراري است كه به انگيزه‌هاي خاصي صورت مي‌گيرد.1 هم‌چنين،‌يكي از مواردي كه به فصيح بودن كلمه آسيب مي‌رساند،‌كثرت تكرار بي‌فايده است.
بنابراين مي‌توان گفت كه تكرار بر دو قسم است : 1) تكرار بليغ و مفيد؛ 2) تكرار غيربليغ و بي‌فايده.
با اين توضيح، بايد ديد اول اين كه تكرار در قرآن چه جايگاهي دارد، دوم آن كه چه فوايدي بر اين تكرار مترتب است . از اين رو ، متن اصلي مقاله را در دو بخش قرار داده‌ايم؛ در بخش نخست، الفاظ مكرر در قرآن را طبقه‌بندي كرده‌ايم، در بخش دوم به بيان فوايد تكرار در قرآن پرداخته‌ايم .

2 ـ طبقه بندي الفاظ مكرر در قرآن

الفاظ مكرر در قرآن را مي‌توان از لحاظ « شمار تكرار در كل قرآن » و نيز از « لحاظ تعداد الفاظ مكرر در مواضع خاص » طبقه‌بندي كرد.

2ـ1ـ الفاظ مكرر از لحاظ شمار تكرار در كل قرآن

اين الفاظ را مي‌توان در سه دسته جاي داد: 1) الفاظ حايز كمترين شمار تكار ؛ 2) الفاظ حايز بيش‌ترين شمار تكرار ؛ 3) ساير الفاظ مكرر.
الفاظي كه در سراسر كه قرآن تنها دو بار به كار رفته‌اند از دسته‌ي نخست‌اند،‌مانند: « الابل » [انعام (6)، 144 ؛ غاشيه (88) ،‌17] ،‌ « اثاثاً» [ نحل (16) ،‌80 ،‌80 ؛ مريم (19) ،‌74 ] و « باخع » [كهف (18) ،‌6 ؛ شعراء (26) ،‌3]
الفاظي كه حايز بيش‌ترين شمار تكرارند،‌از بش‌ترين تا ده مورد عبارت‌اند از ؛ 1) لفظ جلاله « الله » ،‌ 2702 بار ـ با احتساب واژه‌ي اللهم كه پنج بار آمده است ؛ 2) « قال » ، 1725 بار ؛ 3) « كان »، 1388 بار ؛ 4) « ربَ» ،‌973 بار؛ 5) « ايمان » ، 879 بار ؛ 6) « علم» ، 780 بار ؛ 7) « اتي » ،‌549 بار ؛ 8) « كفر » ،‌525 بار؛ 9) « رسول » ، 513 بار ؛ « يوم » ،‌ 475 بار.

2ـ2ـ الفاظ مكرر از لحاظ تعداد واژه‌هاي تكرار شده در مواضع خاص

در اين‌جا ، سخن از آن نيست كه يك واژه در سراسر قرآن ، چند بار به كار رفته است،‌بلكه سخن از تكرار يك واژه يا واژه‌هاي يك آيه در مواضع خاصي از قرآن است . براي مثال گفته مي‌شود چرا واژه‌ي « الناس» در آخرين سوره‌ي قرآن چند بار تكرار شده است ؛ و يا چرا بخشي از آيه‌ي 48 سوره‌ي بقره در آيه‌ي 123 همين سوره مكرر گشته است ؛ و يا چرا آيه‌ي «فَبِايَّ آلاءِ ربِّكُما تُكَذِّبان » عيناً و با شمار زيادي در سوره‌ي « رحمن » تكرار شده است.
اين الفاظ ، ابتدا به دو دسته‌ي كلي تقسيم مي‌شوند: الف) يك لفظ مكرر؛ ب) بيش از يك لفظ مكرر.
قسم نخست، خود با توجه به محل تكرار به دو گونه قابل تقسيم است: 1) در يك آيه يا در چند آيه‌ي متوالي ؛ 2) در مواضع مختلف از قرآن .
قسم دوم نيز ـ با توجه به كل الفاظ آيات ـ به دو نوع قابل تقسيم است: الف) در حد تمام الفاظ آيات؛ ب) در حد برخي از الفاظ آيات.

2ـ2ـ1ـ يك لفظ مكرر

در نوع اول از اين قسم، يعني « در يك آيه يا چند آيه متوالي» ، تمام الفاظ، در نوع دوم،‌يعني « در مواضع مختلف » تنها الفاظي مدنظر قرار گرفته‌اند كه معاني مستقل دارند؛ نه الفاظي مانند « مِنْ» ،‌« ذلك» و « الذين» كه به تنهايي معناي كاملي ندارند و از ميان الفاظ داراي معناي مستقل نيز فقط مواردي لحاظ شده‌اند كه آيات مشتمل بر آنها از نظر اين كلمه‌ي مكرر ، وحدت موضوعي دارند؛ نه كلماتي همچون « اَبِي» كه در آيه‌ي « اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَي وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ » [يوسف (12)، 93] اشاره به پدر يوسف (ع) و در آيه‌ي « وَ اغْفِر لِاَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنْ الضَّالِّينَ [ شعراء (26)، ‌86 ] اشاره به پدر ابراهيم دارد . زيرا چنين تكراري تنها تكرار «شكل » است .

2ـ2ـ2ـ بيش از يك لفظ مكرر

نوع دوم از اين قسم يعني ط تكرار در حد برخي از الفاظ آيات» چنانچه شامل تعداد كمي از كلمات آيات شود،‌اين گونه آيات همديگر را تفسير مي‌كنند . اما در صورتي كه شامل تعداد زيادي از كلمات آيات شود، به نوع اول يعني « در حد تمام الفاظ آيات » نزديك مي‌شود . محور بررسي‌هاي ما در اين قسم،‌ نوع اول است كه شامل 72 آيه 2 از قرآن كريم مي‌شود . اين آيات كه عيناً و بدون هيچ اختلافي تكرار شده‌اند؛ از لحاظ محل تكرار به دو دسته : « در يك سوره » و « در دو يا چند سوره »‌و دسته‌ي اول نيز از لحاظ ميزان تكرار به دو گونه : « به تداد زياد» و به « تعداد كم » دسته‌بندي مي‌شوند.

3 ـ فوايد كاربرد الفاظ مكرر در قرآن

با توجه به اين كه از نظر متخصصان علوم بلاغي، استفاده از الفاظ مكرر، بدون فايده محل بلاغت است، تبيين و تفسير وقوع چنين پديده‌اي در قرآن در موارد بسياري ـ حتي در حد تكرار تمام الفاظ آيه ـ چيست؟
براي اين پرسش ، دو پاسخ داريم : پاسخ اول آن است كه : اگر فرض بگيريم هر گونه تكراري مخالف با بلاغت است،‌باز هم دليلي بر وجود عيب و نقص در قرآن كريم نيست؛ زيرا مي‌توان گفت كه از نظر قرآن ، اصل ،‌دنبال كردن هدفي است كه قرآن براي آن نازل شده است و تا جايي كه بلاغت مانع پياده كردن هدفش نباشد، از آن سود مي‌جويد . اگر به فرض ، در برخي موارد اجراي قواعد بلاغي با هدف اصلي‌اش سازگاري نداشته باشد، بديهي است كه دنبال كردن هدف اصلي بر رعايت موازين بلاغي مقدم خواهد بود.
بايد به اين نكته توجه داشت كه وجه اعجاز قرآن كريم منحصر در « بلاغت » نيست، بلكه قرآناز جهات گوناگون معجزه است،‌چنانچه در موارد خاصي، رعايت وجوه ديگر اعجاز قرآن، مقتضي عدم رعايت قواعد بلاغي بوده است، اين امر خللي به اعجاز قرآن وارد نمي كند.
و اما پاسخ دوم : با دقت و تدبر در آيات قرآن مي‌توان اسرار وحكمت‌هاي وجود اين الفاظ را در قرآن يافت. براي نيل به اين هدف، با توجه به تقسيم‌بندي ارائه شده، به بررسي آيات دربردارنده‌ي الفاظ مكرر مي‌پردازيم.
بررسي اين ايات با توجه به دسته‌بندي نوع اول يعني « از لحاظ تعدد تكرار در كل قرآن » به بحث اعجاز عددي منجر مي‌‌شود كه در زمينه‌ي آن پژوهش‌هايي از سوي بعضي از دانش‌مندان انجام گرفته است و نيازي به طرح دوباره‌ي آن در اين مقاله نيست . بنابراين محور بحث ، بيان فوايد تكرار الفاظ ، مطابق دسته‌بندي نوع دوم ( از لحاظ تعداد الفاظ تكرار شده در برخي مواضع ) است .

3 ـ 1 فايده‌ي مكرر بودن يك لفظ در دو يا چند آيه‌ي متوالي

پژوهش‌گران درباره‌ي فايده‌ي وجود اين نوع، شش دليل ذكر نموده‌اند: 1ـ مقبوليت كلام؛3 2ـ ترس از فراموشي مخاطب در صورت طولاني شدن كلام؛4 3ـ تعظيم و تهديد؛5 4ـ مداح ؛6 5ـ استبعاد؛7 6ـ شيوع و اهميت داشتن در جامعه ؛8 برخي نيز معتقدند اين نوع، اساساً تكرار محسوب نمي شود تا از فايده‌ي آن سخن بگوييم.9

3ـ2ـ فوايد مكرر بودن يك لفظ در مواضع مختلف

بررسي اين‌گونه الفاظ همان روش تفسير موضوعي است كه برخي از دانش‌مند با استفاده از اين روش به تفسير قرآن پرداخته‌اند. مفسر پس از جمع‌آوري آيات مربوط به يك لفظ يا موضوع خاص، همه‌ي آنها را همچون موادي كه درهم مي‌آميزند، پيش روي خود قرار داده، در معاني آنها تفقه نموده، نسبت آنها را با يكديگر كشف و از ميان آنها نتيجه‌گيري و هدف را آشكار مي‌كند.10

3ـ3ـ فوايد مكرر بودن تمام الفاظ يك يا چند آيه

از ميان 72 آيه‌ي مكرر قرآن كريم، تنها سه آيه‌ي مكرر سوره‌هاي « رحمن»، « مرسلات» و «قمر» كه به سبب تكرار زياد در يك سوره به خودي خود توجه انسان را جلب مي‌كنند، مورد عنايت پژوهش‌گران قرار گرفته است ساير موارد به خاطر فاصله‌ي زياد محل تكرار، نظري را به خود جلب ننموده، تاكنون هيچ گونه تحقيقي درباره‌ي آنها انجام نشده است.
فايده‌ي ذكر شده از طرف بيش‌تر دانش‌مندان درباره‌ي آيات مكرر در اين سه سوره، «تأكيد» است كه تعميم آن نيز به تمام آيات مكرر صحيح نيست، زيرا آيه‌اي كه در سراسر قرآن فقط دو بار ذكر شده است، چگونه مي‌تواند موجب تأكيد شود؟! براي خواننده‌ي قرآن كه آيه‌اي را يك‌بار در جايي و سپس با فاصله‌اي نسبتاً زياد در جايي ديگر مي‌بيند و يا اصلاً سوره‌اي را در يك زمان و سوره‌ي ديگري را در زمان ديگر مي‌خواند، چگونه مي‌تواند تأكيد احساس شود؟ اين عدم كارآيي توجيه عرضه شده، ما را وامي‌دارد تا علل و فوايد ديگري را جستجو كنيم.
براي نيل به اين مقصود، نگارنده در رساله‌ي دكتري،‌اين تحقيق را در چند مرحله به انجام رساندم؛ در مرحله‌ي اول ، تمام آيات مكرر استخراج و طبقه‌بندي شد؛ و در مرحله‌ي دوم ، هر يك از سوره‌هاي حاوي آيات مكرر با توجه به معناي آيه‌ي مكرر، مورد بررسي قرار گرفت . نتيجه‌ي حاصل از اين دو مرحله اين است كه آيه‌ي مكرر در حكم هدف و مقصود اصلي سوره است . به تعبير ديگر، آيه‌ي مكرر به منزله‌ي گل سرسبد آن سوره بوده، ساير آيات در حال تبيين و توضيح و ارائه‌ي نمونه‌هايي براي درك بهتر و كامل‌تر همان آيه مي‌باشند.
در مرحله‌ي سوم، بررسي هر يك از اين آيات با توجه به دسته‌ي مربوط به خود انجام گرفت و نيتجه‌ي مربوط به هر دسته در جاي خود بيان گرديد. آنچه در پي مي‌آيد گزيده‌اي از مطالب اين تحقيق است .

3ـ3ـ1ـ فوايد تكرار آيات در يك سوره به تعداد زياد

محدوده‌ي اين بحث ، سه سوره‌ي « رحمن»، « قمر» و « مرسلات »‌ است كه به بررسي آنها مي‌پردازيم:

3ـ3ـ1ـ1ـ فوايد تكرار آيه‌اي « فَبِايِّ آلاءِ ربِّكُما تُكَذِّبان »

آيه‌ي ياد شده، 31 بار در سوره‌ي « رحمن » آمده است .11 پژوهش‌گراني كه درباره‌ي تكرار اين آيه اظهار نظر كرده‌اند،‌فوايدي براي آن برشمرده‌اند كه خلاصه‌ي نظريه‌هاي آنها در پي مي‌آيد .
1ـ تقرير تعمت‌هاي عطا شده نيكوست. پس حسن تكرار به جهت اختلاف نعمتي است كه تقرير مي‌كند.12
2ـ اشاره به اين كه هر نعمتي از ان نعمت‌ها و هر بينه‌اي از آن بينات به تنهايي مستلزم شكر و اقرار به وحدانيت خداوند است.13
3ـ اين آيه اگر چه متعدد آمده، ولي هر يك از آنها متعلق به ما قبل خود است .14
4ـ تكرار اين آيه، آن هم در مقطع‌هاي كوتاه،‌ آهنگ جالب و زيبايي به سروه داده و چون با محتواي زيبايش آميخته مي‌شود، جاذبه‌ي خيركننده‌اي پيدا مي‌كند، لذا جاي تعجب نيست كه در حديثي از پيغمبر اسلام (ع) نقل شده است كه فرمود: « هر چيزي عروسي دارد و عروس قرآن سوره‌ي الرحمن است.»15
5ـ از ميان 31 بار تكرار آن ، هشت مورد پس از شمردن عجايب خلقت و مبدأ آفرينش؛ هفت مورد ـ به شمار درهاي جهنم ـ پس از ياد جهنم و سختي‌هاي آن؛ هشت مورد ـ به شمار درهاي بهشت ـ در وصف دو بهشت و اهل آن، و هشت مورد آخر دربارة ي دو بهشتِ ديگر آمده است . پس براي كسي كه به هشت مورد اول معتقد باشد و به موجبات آن عمل نمايد، درهاي بهشت گشوده ودرهاي جهنم بسته مي‌شود.16
6 ـ اين آيه در طي زمان فرياد مي‌زند و به صراحت اعلام مي‌دارد كه كفر جن و انس و انكارشان نسبت به نعمت‌هاي الاهي، خشم تمام موجودات را برمي‌انگيزد و به حقوق همه‌ي مخلوقات تجاوز مي‌كند. لذا اگر در خطاب به آنها هزاران مرتبه هم تكرار شود، باز هم ضرورت دارد و نياز به آن هميشه باقي است. 17
3ـ3ـ1ـ2ـ فوايد تكرار دوآيه‌ي « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ » و « وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ » .
هر يك از اين دو آيه، چهار بار در سوره‌ي قمر تكرار شده‌اند.19 مفسران و قرآن پژوهان نكاتي به عنوان فوايد تكرار اين دو آيه برشمرده‌اند كه خلاصه‌ي آن به اين شرح است:
1ـ از آن جايي كه در اين سوره انواع انذار و عذاب ذكرگرديده، يادآوري نيز كاملاً به يكايك آنها پيوند خورده است.20
2ـ علت تكرار آيه‌اي « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَ نُذُرِ » در داستان قوم عاد اين است كه اولي مربوط به دنياست و دومي مربوط به آخرت .21
3ـ سبب تكرار آيه‌ي « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَ نُذُرِ » در داستان قوم عاد شايد از اين جهت است كه عذاب اين گروه از ديگران شديدتر بود. هر چند همه‌ي عذاب هاي الاهي شديد مي‌باشد.22
4ـ تكرار آيه‌ي « وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ » در هر يك از داستان‌هاي اين سوره به خوانندگان مي‌فهماند كه تكذيب هر رسول مقتضي نزول عذاب و شنيدن هر داستان مستلزم يادآوري وعبرت‌گيري است تا دچار غفلت نشوند.23

3ـ3ـ1-3ـ فوايد تكرار آيه‌ي « فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ »

اين آيه، نه بار در سوره‌ي « مرسلات » آمده است.24 صاحب نظران در مورد تكرار اين آيه، حكمت‌هاي زير را بيان كرده‌اند:
1ـ اين سوره، روز فصل يعني قيامت را ذكر كرده، اخبار مربوط به آن را تأكيد و با تهديد شديد نسبت به تكذيب‌گران آن و بشارت نسبت به سايران قرين نموده و به جهت افزودن جانب تهديد بر جانب ديگر، اين آيه را تكرار كرده است. 25
2ـ آيه‌ي فوق هر بار پس از يكي از نعمت‌هاي شمرده شده در اين سوره قرار دارد، پس تكرار محسوب نمي‌شود.26
3ـ چون هر بار به دنبال يكي از داستان‌هاي اين سوره آمده است، پس در هر مرتبه مربوط مي‌شود به تكذيب‌گران همان داستان. 27

3ـ3ـ1ـ4ـ فوايد ديگر

به نظر نگارنده، فايده‌ي تكرار زياد اين آيات، تأكيد بر اهميت هدفي است كه در اين آيات دنبال مي‌شود؛ تا بدين وسيله خواننده‌ي آيات الاهي به سادگي از آن رد نشده، نهايت توجه خود را بدان معطوف دارد. البته آيه‌ي مكرر هر بار معناي جديدي را هم در ارتباط با آيات نزديكش مي‌رساند.
اينك براي نمونه، به تحليل فوايد تكرار آيه‌ي « فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» مي‌پردازيم.
ده‌بار تكرار اين آيه در سروه‌ي « مرسلات» ، بيان‌گر هدف اين سوره و تأكيد بر شدت سختي‌ها و عذاب‌هاي روز قيامت است،‌ساير آيات اين سوره نيز هر يك به نوعي نشان‌دهنده‌ي علت و چگونگي اين سختي‌هاست . اين تأكيد مي‌تواند سبب پيش‌گيري از گرفتار شدن انسان‌ها به آن عذاب‌ها گردد.
از اين ده‌بار، مورد اوّل پس از چند سوگند و جواب آن يعني « اِنَّمَا تُوعَدوُنَ لَواقِعٌ » و نيز برخي از حوادث مربوط به روز قيامت آمده است . يعني حال كه آن روز برخلاف تصور آنان به حتم فرا مي‌رسد و چنان وقايع هولناكي هم در آن هنگام رخ مي‌دهد،‌پس واي بر تكذيب‌گران آن روز و آن وقايع .
مورد دوم پس از اشاره به هلاكت گذشتگان و اعلام گرفتار شدن آيندگان ـ و به طور كلي تمام بدكاران ـ به همان عقوبت ديده مي‌شود . پس واي در آن روز بر تكذيب‌گردان كه باور نمي‌كردند عاقبتي همچون گذشتگان داشته باشند.
آيات پيش از مورد سوم به آفرينش انسان از آبي پست و قرار گرفتن آن در جايگاهي استوار تا زماني معين اشاره دارند. يعني خدايي كه قدرت داشت شما را از آبي پست بيفريند و تا زماني مشخص در چنين جايگاهي قرار دهد،‌قادار خواد بود روز قيامت نيز شما را كه ا مدتي معين در دنيا زندگي كرده‌ايد و سپس ز دنيا رفته‌ايد ، دوباره زنده كند. پس واي بر تكذيب‌گران در آن روز كه تصور مي‌كردند خداوند قادر نيست آنها را دوباره زنده كد و به حساب اعمالشان رسيدگي و عذابشان نمايد؛ ولي همه‌ي اينها واقع مي‌شود.
مورد چهارم پس از اشاره به قبض و بسط زمين و وجود كوهها و آب براي انسان آمده است. پس وي بر تكذيب‌گران د رآن روز كه مي‌توانستند در صورت استفاده‌ي نيكو از آن امكانات و نعمت‌ا و جلب رضاي خدا وضعيت خوبي در روز قيامت داشته باشند، ولي به سبب استفاده‌ي نادرست بايد عذاب ببينند.
موارد پنجم و ششم در پي ذكر برخي از اوضاف جهنم و عذاب‌هاي تكذيب‌گران واقع شده‌اند. پس واي بر تكذيب‌گران در آن روز كه بايد گرفتار چنين عذاب‌هاي سختي شوند.
مورد هفتم به دنبال توصيف آن روز به عنوان روز فصل و جدايي و جمع گذشتگان و آيندگان و نيز خطاب به آنها براي به كار گرفتن هر گونه مكر و حيله براي رهايي از عذاب‌هاي آن‌جا ديده مي‌شود . پس واي بر تكذيب‌گران كه در آن روز از تصديق‌كنندگان جدا مي‌شوند و چون هيچ‌گونه مكر وحيله‌اي نمي‌توانند بزنند، هيچ راهي براي خلاصي از آن همه عذاب ندارند.
مورد هشتم پس از بيان وضعيت اهل تقوا در بهشت قرار دارد، پس واي بر تكذيب‌گران كه نه تنها از چنين نعمت‌هايي محروم خواهند بود، بلكه عذاب هم خواهند شد.
پيش از مورد نهم آيه‌اي از اندك بودن زمان برخورداري آنان از لذات و خوشي‌ا سخن مي‌گويد، پس واي بر تكذيب‌گران كه زمان راحتي و آسايش آنان بسيار كوتاه است و پس از اين عمر كوتاه براي هميشه بايد عذاب ببينند.
مورد دهم پس از سرپيچي آنان از اطاعت خداوند، به عنوان يكي از ويژگي‌هاي آنها در دنيا آمده است. پس واي بر تكذيب‌گران كه چون به وظيفه‌ي خود يعني اطاعت خداوند عمل نكرده‌اند ، سزاوار عذاب جهنم هستند.
از دو مورد اخير نتيجه‌گيري مي‌شود: همين اعمال ناشايست آنان كه با كلمه‌ي « مجرم » از آن تعبير شده و نيز سرپيچي از اطاعت خدا،‌زمينه‌ي تكذيب آيات الاهي توسط آنان را فراهم آورده است.
از توضيحات بالا معلوم مي‌گردد كه تمام آيات اين سوره در حال تبيين و توضيح و تأكيد هدف اين سوره ـ يعني سخت بودن روز قيامت بر تكذيب‌گران كه مضمون آيه‌ي مكرر است ـ مي‌باشند.

3ـ3ـ2ـ فايده‌ي مكرر بودن تمام الفاظ يك يا چند آيه‌ي واقع در يك سوره به تعداد كم

بررسي اين گونه موارد نشان مي‌دهد كه پس از ذكر بار اول آيه، يك سري آيات مربوط به موضوع همان آيه قرار دارد و چون سخن طولاني شده، براي يادآوري خوانندگان نسبت به هدف آن آيات، دوباره همان آيه آمده است.
در نتيجه مي‌توان گفت: آيه‌ي مكرر با قرار گرفتن در ابتدا و انتهاي يك سري آيات، هم محدوده‌ي موضوعي خاص و هم دف آنها را مشخص مي‌نمايد . براي مثال، آيات 47 و 48 سوره‌ي بقره در آيات 122 و 123 همين سوره تكرار شده‌اند؛ يك آيه (47) عيناً و يك آيه‌ي ديگر (48) با اختلافي مختصر دوبار در سوره‌ي بقره ذكر شده است. در فاصله‌ي دو مورد تكرار، 73 آيه وجود دارند كه سه گونه‌اند:
1ـ آياتي كه در مقام عرضه‌ي نمونه‌ها و مصاديقي از نعمت‌ها و عفو و رحمت خداوند نسبت به بني اسرائيل يا زمينه‌سازي براي بيان چنين مطالبي مي‌باشند. اين آيات كاملاً با آيه‌ي اول مكرر مرتبط هستند، زيرا در آن آيه به بني اسرائيل امر شده كه نعمت‌هاي خداوند و نيز برتري خود را در آن برهه‌ي زماني بر تمام جهانيان به ياد آورند و در اين آيات نمونه‌هايي از همان نعمت‌هاي عطا شده به آنان ديده مي‌شود.
2ـ آياتي كه بيان‌گر برخي از اعمال و گفتار بني‌اسرائيل يا توبيخ و مجازات خداوند نسبت به آنها و يا زمينه‌سازي براي چنين مواردي مي‌باشند.28 اين سري آيات كاملاً با آيه‌ي دوم مكرر ارتباط دارند، زيرا در آن آيه به بني‌اسرائيل خطاب شده كه از گرفتار شدن به سختي‌هاي روز قيامت با خصوصيات نامبرده بپرهيزند و در اين آيات نمونه‌هايي از اعمال و گفتار ناپسند آنان كه عذاب الاهي را در پي خواهد داشت، آمده تا آنها متنبه شده، از اين گونه اعمال و سخنان دست بردارند و خود را اصلاح نمايند.
3ـ آياتي كه مربوط به مؤضع‌گيري اهل كتاب و ديگر مخالفان اسلام نسبت به پيامبر اكرم(ص) يا وظيفه‌ي آن حضرت نسبت به آنها مي‌باشند.29 در اين دسته از آيات نيز علاوه بر اين كه يهود به خودي خود جزو اين گرو هستند، با توجه به قراين موجود، مقصود اصلي آيات هستند.
مسأله‌ي توجه به نعمت‌ها و ترس از سختي‌هاي روز قيامت و يادآوري اعمال وگفتار ناپسند كه از سويي خود به خود توجه به خداوند و به جا آوردن شكر او و انجام اعمال صالح را به دنبال دارد و از سوي ديگر، معمولاً توسط بندگان به فراموشي سپرده مي‌شود، آن قدر اهميت دارد كه خداوند با اين كه يك بار در ابتداي اين آيات اين مسأله را گوشزد نموده، يك بار ديگر در پايان آن نيز، همان را تذكر داده است تا هم عنايت آنها را هر چه بيشتر بدان جلب نمايد و هم پس از اتمام مطالب مربوط به آن ـ كه نسبتاً طولاني نيز شده است و ممكن است خواننده‌ي آيات الاهي، هدف از ذكر آنها را فراموش كرده باشد ـ يك بار ديگر يادآوري كند و بدين ترتيب حصاري هم به دور آيات مربوط به اين موضوع خاص كشديه و محدوده‌ي آن را مشخص نموده است.

3ـ3ـ3ـ فايده‌ي مكرر بودن تمام الفاظ يك يا چند آيه‌ي واقع در دو يا چند سوره

مقايسه‌ي سوره‌هاي دربردارنده‌ي آيات مكرر، نشان مي‌دهد كه آيات اين سوره‌ها آن‌چنان باهم ارتباط دارند كه مطالب يكديگر را تكميل و حتي گاهي تفسير و تبيين مي‌كنند. به عبارت ديگر، آيات مكرر نشانه‌هايي هستند كه ما را به يافتن توضيحات بيشتر پيرامون مطالب برخي از سوره‌ها رهنمون مي‌شوند.

3ـ3ـ3ـ1ـ بررسي آيات مكرر در سوره‌هاي « مؤمنون » و « معارج »

در دو سروه‌ي « مؤمنون‌ » و « معارج » چهار آيه 30 عيناً و يك 31 با اختلافي مختصر تكرار گرديده‌اند. همين امر موجب مقايسه‌ي آيات اين دو سوره و در نتيجه يافتن‌ شباهت‌ها و اشتراكات بسياري ميان آنها شده است . مي‌توان گفت: اين دو سوره ـ يكي به تفصيل و ديگري به اختصار ـ معاني يكديگر را تكميل كرده، در مواردي نتايج جديدي به دست مي‌دهند.
مطالب هر دو سوره به دو دسته‌ي كلي : « آيات مربوط به مؤمنان » و « آيات مربوط به كفار » تقسيم مي‌شوند . با اين تفاوت كه در سوره‌ي « مؤمنون » ابتدا مطالبي درباره‌ي مؤمنان و سپس كفار ، ولي در سوره‌ي « معارج » اول كفار و بعد مؤمنان آمده است.
مواردي از اشتراكات و شباهت‌هاي دو سروه به ترتيب مذكور در سوره‌ي « مؤمنون » به شرح زير است .
الف ـ مؤمنون ،‌2 و معارج، 23
هر دو سوره شامل خصوصيتي در ارتباط با نماز مي‌باشند. با اين اختلاف كه در سوره‌ي « مؤمنون » ، « خشوع » و در سوره‌ي « معارج » ، « دوام » آن به تناسب هر يك از دو سوره مطرح است . زيرا آيات پيشين سوره‌ي « معارج » به صفاتي چون بي‌تابي و بي‌قراري هنگام برخورد با ناملايمات زندگي و بخل ورزيدن و محروم نمودن ديگران در وقت رو به رو شدن با خير و خوشي اشاره دارند كه با دوام نماز از بين مي‌روند؛ چون كسي كه درصدد است از هر فرصتي براي به جا آوردن نماز استفاده كند، به طور طبيعي ميل و رغبتي به دنيا ندارد تا هنگام از دست دادن آن بي‌تاب شود و با برخورداري از آن ، ديگران را محروم نمايد . ولي سوره‌ي « مؤمنون» درباره‌ي شرايط رستگاري است كه لازمه‌ي آن مبرا بودن فرد از هر گونه غرور و تكبر در مقابل پروردگار مي‌باشد.
ب ـ مؤمنون ، 11ـ10 و معارج، 35
هر دو سوره پس از ذكر برخي از اوصاف مؤمنان و نمازگزاران، به عاقبت آنان يعني ورود به بهشت اشاره دارند.
ج ـ مؤمنون، 14ـ12 و معارج ، 39
سوره‌ي « معارج» تنها به آفرينش انسان‌ها ـ بدون ذكر جزئيات ـ اشاره دارد و سوره‌ي « مؤمنون» تمام مراحل خلقت را به ترتيب بيان مي‌كند. پس سوره‌ي « مؤمنون » در بردارنده‌ي شرح و تفصيل سوره‌ي « معارج » در اين موضوع مي‌باشد.
دـ مؤمنون، 50 ـ 17 و معارج 41 ـ 40
در سوره‌ي « معارج» طي دو آيه، قدرت خداوند بر جاي‌گزيني انسان‌هايي بهتر از انسان‌هاي عصر پيامبر(ص) و به طور كلي همه‌ي زمان‌ها مطرح شده و درسوره‌ي « مؤمنون » طي 34 ايه پس از اشاره به فرستان آب از آسمان و قدرت خداوند بر بردن آن از زمين و نيز نمونه‌هايي از توانايي خداوند در طبيعت، براي مسأله‌ي خلقت اقوام و ارسال پيامبران (ع) به سوي آنان و سپس نافرماني و در نتيجه هلاكت و جاي‌گزيني اقوامي ديگر به جاي آنها مي‌باشد.
بنابراين، همان‌گونه كه خداوند در مورد آبي كه فرستاده، قادر است آن را از زمين و دسترس مردم دور كند و نيز همان‌طور كه در گذشته اقوامي را هلاك و گروهي ديگر را به جاي آنها آورده است، در مورداين امت نيز قادر است آنها را ببرد و گروهي ديگر جاي‌گزين نمايد.
هـ ـ مؤمنون،‌54 و معارج، 42
پس از ذكر مطالبي درباره‌ي كفار در هر دو سوره، به پيامبر اسلام (ص) امر شده است كه آنها را در همان حال سرگرمي و غفلت رها كند، زيرا دعوت آنان نيز همچون امتهاي گذشته به جايي نرسيده، دست از اعمال نارواي خود بر نمي دارند و هدايت نمي‌شوند.
سوره « مومنون» از غايت اين امر با زمان مبهم « حتي حين » تعبير نموده، ولي سوره‌ي « معارج » با تعبير « حَتَّ يُلاَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدوُنَ »، اين ابهام را برطرف كرده، زمانش را مشخص مي‌نمايد.
و ـ مؤمنون ، 61 ـ 55 و معارج ، 21
سوره‌ي « معارج » نوع انسان را در مواجهه با خبر، بخيل معرفي مي‌كند و سوره‌ي « مؤمنون» خير بودن چيزهايي مانند مال و فرزند را نفي كرده، خير حقيقي را منحصر مي‌كند به خيري كه انسان‌هايي با ويژگي‌هاي نامبرده در همان‌جا، به سوي آن مي‌شتابند. از اين‌رو، به كار رفتن كلمه‌ي « خير» در سوره‌ي « معارج» در ارتباط با انسان‌هاي بخيل از جهت تصور آنهاست ؛ و گرنه خير از نظر خدا همان است كه در سوره‌ي « مؤمنون» آمده است. چيزهايي از قبيل مال و فرزند، تنها وسيله‌ي امتحان هستند . بنابراين، انسان‌هاي بخيل هم در شناختن « خير‌» در اشتباه هستند و هم با بخل ورزيدنشان در آزمون‌هاي الاهي موفق نمي‌شوند.
زـ مؤمنون، 57 و معارج ، 27
سوره‌ي « معارج » روشن مي‌كند كه مقصود از ترس و خشيت از پروردگار در سوره‌ي « مؤمنون » ، در حقيقت ترس از عذاب پروردگار است.
ح ـ مؤمنون ،‌76 ـ 75 و معارج، 20
در سوره‌ي « معارج » چگونگي برخورد انسان با مشكلات زندگي و در سوره‌ي « مؤمنون » اولاً چگونگي برخورد او با رحمت الاهي و بر طرف‌شدن سختي‌ها و ثانياً فلسفه‌ي رسيدن اين مشكلات مطرح است . بنابر سوره‌ي « معارج» ،‌انسان در رويارويي با سختي‌ها بي‌تاب و بي‌قرار است و بنابر سوره‌ي « معارج » ، هنگام برخورداري از رحمت الاهي و رفع مشكلت ، به طغيان خود مي‌افزايد و زمان رو به رو شدن با آن خاضع و متضرع نمي‌شود. از همين جا معلوم مي‌شود كه علت رو به رو شدن با گرفتاري‌هاي زندگي اين است كه او به خود آيد و از گردن‌كشي و تكبر دست كشيده، خضوع و تضرع نمايد.
ط ـ مؤمنون ، 27ـ25 و 83ـ82 و معارج ، 44ـ43
در سوره‌ي « مؤمنون»، كافران اقوام گذشته و نيز كافران زمان پيامبر اسلام(ص) زندگي پس از مرگ و نيز روز موعود را انكار كرده‌اند و در سوره‌ي « معارج » به زنده شدن آنها با كيفيت نامبرده در آن و فرا رسيدن روز موعود تصريح شده است . بنابراين مي‌توان گفت: در اين آيات، سوره‌ي «معارج» در مقام پاسخ‌گويي به سخن كافران مذكور در سوره‌ي مؤمنون است.
ي ـ مؤمنون 89 ـ 84 و معارج ، 33
در سوره‌ي « معارج» ، قيام و عمل به شهادات به عنوان يكي از خصوصيات مؤمنان مطرح است . در سوره‌ي « مؤمنون» با توجه به اين كه پرسش‌هاي مذكور از كافران مي‌باشد كه عملاً خداوند را كنار گذارده، از هوا و هوس‌هاي خود تبعيت مي‌نمايند،‌معلوم مي‌شود كه پرسش‌ها از فطرت انسان‌هاست؛ نه به صورت رو در رو و ظاهر، زيرا اگر از كافران در ظاهر چنين پرسش‌هايي شود، خدا را انكار مي‌كنند ولي فطرت آنها كه بر اساس خداپرستي است، چنين شهاداتي مي‌دهد . بنابراين ، مقصود از شهادات مؤمنان نيز همان شهادات فطري آنهاست كه برخلاف كافران، آنها كاملاً در همان جهت و بر مبناي آن عمل مي‌كنند.
ك ـ مؤمنون ،‌101 و معارج ، 14 ـ 10
در هر دو سوره نپرسيدن خويشاوندان از حال يكديگر در روز قيامت مطرح است . بنا بر سوره‌ي « مؤمنون » ، در آن روز نسب و رابطه‌ي خويشاوندي وجود ندارد و خويشاوندان نسبت به يكديگر احساس بيگانگي مي‌كنند و بر اساس سوره‌ي « معارج» ، سختي‌هاي آن روز به حدي شديد است كه انسان‌هاي مجرم با هر وسيله‌ي ممكن، درصدد نجات خود هستند . بنابراين ،‌هيچ پروايي ندارند كه حتي اگر بتوانند ،‌همان كساني را كه از طرفي در آن وقت احساس بيگانگي نسبت به آنها دارند و از طرف ديگر به دليل وابستگي به همين‌ها كه در دنيا وسيله‌ي امتحان‌شان بودند، براي نجات خويش فدا كنند و آنها عبارت‌اند از : فرزندان، همسر، برادر و خويشان حامي .
ل ـ مؤمنون، 111 ـ 109 و معارج ، 5
در سوره‌ي « مؤمنون» نمونه‌اي از « صبر جميل » عرضه شده كه در سوره‌ي معارج، پيامبر اسلام بدان مأمور شده است. در سوره‌ي «معارج» به رستگاري و پاداش بندگان مؤمني اشاره دارد كه در مقابل تمسخر كافران صبر كردند. پيامبر گرامي اسلامي (ص) نيز از جانب مشركان قريش رنج و آزار وتمسخر بسيار مي‌ديد . از اين رو، يكي از مواردي كه آن حضرت بايد صبر مي‌كردند، در مقابل آنان بود.
م ـ مؤمنون، 114 ـ 113 و معارج، 4
بنابر سوره‌ي « مؤمنون » ، در روز قيامت ، كافران در پاسخ به اين پرسش كه چه مدت در دنيا اقامت داشته‌اند ، مي‌گويند يك روز يا قسمتي از يك روز و به آنها مي‌گويند شما تنها مدت اندكي در زمين كرده‌ايد و بنابر سوره‌ي « معارج » ، مدت زمان روز قيامت برابر با پنجاه هزار سال دنياست كه در مقايسه با مدت عمر انسان در دنيا، واقعاً هم تمام عمر او در مقابل آن بسياراندك است .

4ـ نتيجه

1ـ عمل كردهاي محققان در زمينه‌ي « فوايد كاربرد الفاظ مكرر در قرآن كريم» غالباً « يك لفظ مكرر » را در بر مي‌گيرد.
2ـ تحقيقات پژوهش‌گران درباره‌ي « فوايد مكرر بودن تمام الفاظ دو يا چند آيه» از ميان 72 مورد، تنها سه مورد آن را تحت پوشش قرار مي‌دهد.
3ـ فايده‌ي مكرر بودن تمام الفاظ يك يا چند آيه‌ي واقع در يك سوره به تعداد زياد، نشان دادن هدف سوره و تأكيد بر اهميت موضوع آن است.
4ـ فايده‌ي مكرر بودن تمام الفاظ يك يا چند آيه‌ي واقع در يك سوره به تعداد كم، تعيين هدف و يادآوري آن و مشخص نمودن محدوده‌ي يك سري آيات مربوط به موضوعي خاص است.
5ـ فايده‌ي مكرر بودن تمام الفاظ يك يا چند آيه‌ي واقع در دو يا چند سوره، راه‌نمايي براي يافتن توضيحات بيش‌تر درباره‌ي مطالب آن سوره‌هاست .
6ـ كاربرد الفاظ مكرر در قرآن نه تنها مفيد، بلكه در حد اعجاز است.

منابع و پي‌نوشت‌ها

دكتر پريچه ساروي در سال 1339 ش در شهر سواد كوه ديده به جهان گشود. تحصيلات متوسطه را در همان جا با اخذ ديپلم در رشته‌ي علوم تجربي به پايان برد. تحصيلات دانشگاهي را در دانشگاه فردوسي مشهد در رشته‌ي زيست‌شناسي آغاز كرد و سپس به رشته‌ي الهيات تغيير رشته داد و در سال 65 فارغ‌التحصيل شد. مقطع كارشناسي ارشد را در رشته‌ي علوم قرآن و حديث در دانشكده‌ي الهيات دانشگاه تهران گذراند و در سال 69 اين دوره را به پايان برد. مقطع دكتري را در همين رشته در دانشگاه تربيت مدرس طي كرد و در سال 74 از رساله‌ي دكتري خود با عنوان « تجزيه و تحليل علت تكرار الفاظ و مفاهيم قرآن كريم » دفاع كرد. ايشان هم‌اكنون عضو هيأت علمي گروه علوم قرآن و حديث دانشكده‌ي الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهراني مي‌باشد. وي هم اينك علاوه بر تدريس، به تحقيق در طرح پژوهشي مصوب دانشگاه تهران با عنوان « پيامد اعمال در زندگاني با الهام از قرآن » اشتغال دارد .
1ـ احمد هاشمي : جواهر البلاغة ،‌بيروت، داراحياء التراث العربي،‌بي‌تا، ص228 ـ230 .
2ـ در اين شمارش ، تنها آياتي كه از حروف مقطعه‌اند، لحاظ نشده‌اند.
3ـ ر.ك : عبدالقادر حسين: من علوم القرآن و تحليل نصوصه، قطر، دارقطري بن الفجاءة للنشر و التوزيع، 1978 م، ص 118.
4ـ همان،‌ص 118.
5ـ همان،‌ص 119.
6ـ عبدالعظيم بن عبدالواحد بن ابي الاصبع : بديع القرآن، مصر، مكتبة نهضة، 1337 ق، ص 235.
7 ـ همان،‌ص 236 .
8ـ عبدالحليم حفني: اسلوب المجاورة في القرآن الكريم ، بيروت، بي‌نا، بي‌تا، ص 90 ـ 89 .
9ـ احمدبن ابراهيم غرناطي : ملاك التأويل،‌بيروت دارالغرب الاسلامي،‌1403 ق، ج 2، ص 1148 .
10 ـ ر.ك: محمود شلتوت : من هدي القرآن، قاهره، دارالكاتب للطباعة و النشر ، بي‌تا ، ص 323 ـ 322 .
11ـ ر.ك: سوره‌ي رحمن ، آيات 13، 16، 18،21،23، 25، 28، 30، 32، 34، 36، 38، 40، 42، 45، 47، 49، 51، 53، 55، 57، 59، 61، 63، 65، 67، 69، 71، 73، 75، 77.
12 ـ ر.ك : شريف مرتضي : امالي، مصر ، مطبعة السعادة ، 1325 ق، ج 1، ص 120 ؛ شيخ صوسي: التبيان في تفسير القرآن ،‌بيروت،‌داراحياء التراث العربي، بي‌تا، ج 19 ،‌ص 468 ؛ طبرسي : مجمع البيان ، بيروت، دارالمعرفة، 1408 ق، ج 9 ،‌ص 97 .
13ـ محمد ابوزهره : المعجزة الكبري، القرآن، قاهره، دارالفكر العربي ، بي‌تا، ص 162 .
14 ـ‌ عبدالقادر حسين : پيشين، ص 120 ـ 119
15 ـ ناصر مكارم شيرازي : تفسير نمونه،‌ تهران، دارالكتب الاسلامية ،‌1365 ش، ج 23 ، ص 92 .
16 ـ سعيد حوّي : الاساس في‌التفسير، دارالسلام، 1409 ق، ج 10، ص 567 ؛ محمودبن حمزه كرماني: البرهان في‌متشابه القرآن ، دارالفاء ، ص 340 ـ 339 .
17 ـ سعيد نورسي : المعجزات القرآنية ،‌بغداد ، مطبعة الرشيد، 1990 م ، ص 187.
18 ـ ابن ابي الاصبع : پيشين، ص 236 .
19 ـ آيه‌ي نخست در آيات 16، 18، 21، و 30 و آيه‌ي دوم در آيات 17، 22، 32 و 40 آمده است.
20 ـ طبرسي : پيشين، ج 9، ص 286.
21ـ فيض كاشاني : الصافي في تفسير القرآن ، چاپ اسلاميه، 1356 ش، ج 2. ص 634 ؛ شيخ محمدبن محمدرضا قمي مشهدي : تفسير كنزالدقائق و بحر الغرائب، مؤسسة الطبع و النشر، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، 1366 ش، ج 12، ص 542 ؛ كرماني: پيشين، ص 339 .
22 ـ ناصر مكارم شيرازي ك پيشين، ج 23 ، ص 5.
23 ـ قمي مشهدي : پيشين، ج 12 ، ص 548 .
24 ـ مرسلات : آيات 15، 19، 24، 23، 37، 40، 45، 47، و 49 .
25 ـ محمد حسين طباطبايي: الميزان في تفسير القرآن، بيروت،‌مؤسسه الاعلمي، 1394 ق، ج 19 ، ص 144.
26 ـ طبرسي : پيشين، ج 10 ، ص 632 .
27 ـ عبدالقادر حسين : پيشين ، ص 20 .
28 ـ آيات مربوط به اين قسم عبارت‌اند از : 51، 55، 57، 59، 61، 64، 65، 67ـ 72، 74ـ 80، 83ـ 96، 102 و 103 .
29 ـ آيات مربوط به اين نوع عبارت‌اند از : 62، 66، 81، 82، 97، 98، 99ـ101 ، 104ـ 121 .
30 ـ مؤمنون : 8ـ5 ، معارج ؛ 32 ـ 29 .
31 ـ مؤمنون : 9 ، معارج : 34 .

مقالات مشابه

بررسی ساخت‌های گفتمان‌مدار سورة قصص بر اساس الگوی ون لیوون

نام نشریهپژوهش های ادبی- قرآنی

نام نویسندهعبدالباسط عرب یوسف ابادی, الیاس برابادی, طاهره میرزاده

مواجهه‌ی مفسران با ادات حصر در آيه‌ی «تطهير»

نام نشریهپژوهش های قرآنی در ادبیات

نام نویسندهمحمدکاظم شاکر, فاطمه سادات موسوی

بررسی تناص قرآنی در ادعیه صحیفه رضویه

نام نشریهبلاغ مبین

نام نویسندهمریم جلالی‌نژاد

مبالغه در قرآن( بررسی بلاغی مبالغه در آیات قران کریم)

نام نشریهپژوهش­های ادبی– قرآنی

نام نویسندهعبدالله رادمرد, صالحه غضنفری مقدم

جلوه های فراهنجار در سوره مبارکه مریم (س)

نام نشریهپژوهش های ادبی قرآنی

نام نویسندهمحمدنبی احمدی, عبدالصاحب نوروزی